الیسا جان الیسا جان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

ماهک من ......

ملوسک من عاشق نقاشی و لگو ...

ملوسک من عاشق نقاشی کشیدنی و قتی صبح بیدار میشی میری سمت نقاشی و به من میگی واسم دایره مربع مثلث و قلب و مستطیل بکش و شروع میکنی به کشیدن و بعد از کلی نقاشی کشیدن میری سمت لگو و شروع به ساختن آپارتمان میکنی و میگی مامانی منم مثل تو بلدم نگاه کن چه گد بدولگه هورا چه میشه کرد از دست تو عزیز دلمی دیگه ... اینجا هم داری تند تند مقدمات نقاشی و آماده میکنی قندو عسل من.. . حالا دلتم نمیاد قبلی هارو پاک کنی رو همون ادامه میدی الانم میخوای موش بکشی تازه عاشق رنگ قرمزی و به بابا علی گفتی لفطن امز بکل واسه من باشششششششششششه بعدم  وسط نقاشی شروع میکنی ناخوناتو رنگ کردن خوشتم میاد میای پ...
25 آذر 1391

وقتی خونه مامان معصوم میریم...

عزیزدلم هر وقت که میخوایم خونه  مامان معصوم بریم تو راه میپرسی کی است ؟عمه لاضی  است عمه دمانا است عمو لضا است وقتی بگم نه کلی ناراحت میشی و میگی پس مامان معصوم است بازی کنم میگم آره عزیزم تو هم میگی هولا هولا بازی . اینجام حاضر شدی بریم ببین چه جوری تلتو سرت کردی اول باید بری یه سری به گلا بزنی   بعد رو پله ها میشینی تا بیان به استقبالت والا با همه قهر میشی وقتی هم اومدن شما سریع میری سمت خونه وقتی رفتی تو خونه بلا فاصله میری اتاق عمه ثمینا البته نا گفته نماند که از وقتی چهار دستو پا میکردی کار تو همینه فینگیلی    حتما هم باید این بالا بشینی تا به همه چی دست...
20 آذر 1391

وروجک من...

این تونیکو مامان معصوم واست از هند آورده بود اون موقع تو یه فسقلی بودی و من فکر کردم واسه منه ( چقدم خودمو کوچیک دیدم) و گفتم این واسه منه یا الیسا که همه خندیدنو مامان معصوم گفت این واسه طلا خانم هستش و منم تو دلم گفتم حالا کو تا اندازش بشه که امروز وقتی سر کمد لباسات بودم یهو گفتم یه بار بپوشم شاید اندازش شده باشه وقتی هم تنت کردم کلی ذوقیدم و دوربین و آوردم البته ناگفته نماند با وعده ژله تونستم چند تا عکس ازت بگیرم .الآنم که دارم واست مینویسم بابا علی واست کتاب میخونه گلم. قربون قدوبالات برم عزیز دلم وسط عکسا شروع کردی توپ بازی و هی شوت میکنی و میگی گل گگگگگگگگگگگگگگگل بهت گفتم توپ بازی نکن رفتی...
19 آذر 1391

جوجه من...

جوجه طلایی  من دیگه عکس انداختن از تو خیلی سخت شد و دلت میخواد هر کاری که خودت دوس داری انجام بدی تازه لباس میپوشی میگی مامان بیا عکاسی تا من میام زودی میگی بسته استه شدم بابا ...یا باید بهت وعده بدم یا جایزه تا چند تا عکس بندازی .اینجا هم قول ژله رو بهت دادم   اینجام دستور دادی توپارو بده به من ... خیلی توپ دوس داری مامانی تازه متوجه بادکنکای رو لباست شدی و با تعجب به منم نشون میدی وبعد از اتمام عکسها اومدی میگی ژله هامو بده ... اینم تو و ژله جوجه من ...
19 آذر 1391

دختری با کفشهای کتونی....

عزیز دلم دختر قشنگم یه روز من و بابایی رفتیم خرید که واسه خودمون کتونی بخریم آخه من همیشه کتونی میپوشم و طبق معمول رفتیم پاساژ میرداماد و شما رو با خودمون نبردیم آخه وقتی ببریمت کل مغازه رو زیرو رو میکنی و همه کفشارو باید پا بزنی واسه همین مثل همیشه خونه مامان ملی موندی و با دایی عادل کلی بازی کردی  منم وقتی خریدم تموم شد گفتم چرا کتونی بچه گانه نمییارید و آقای فروشنده گفت قبلا مییاوردیم و لی دردسر داره دیگه نمییاریم شما واسه کی میخواید و منم گفتم واسه دخترم و اونم با تعجب گفت مگه بچه داری ؟؟؟ منم گفتم بله یه دخمل 2 سالو نیمه دارم کلی متعجب و گفت یه لحظه اجازه بدین و بعد یه کتونی خوشگل اما خیلی بزرگ آوردش و گفت اینم کادوی من به دخملی ش...
17 آذر 1391

من اومدم....

سلام به همه دوستای گلم که تو این مدت  به فکر ما بودید و جویای حال ما این گلا رو واسه شما آوردم تقدیم به همتون که خودتونم گل هستید خیلی دوستون دارم و خیلی تو این مدت دلم واستون تنگ شده بود . وای که چه روزایی رو گذروندیم هممون مریض شدیم و افتادیم تو رختخواب و مامانم وبابام با حال بدشون همش نگران من بودن آخه تب میکردم و بیحال بودم و کلی هوامو داشتن و بعد من از همه زودتر خوب شدم و از مامان بابام پرستاری میکردم آخه من دوس دارم دکتر بشم واسه همین تا هر کدوم حالشون بد میشد من میگفتم یه دالو بدم زود اوب میشین ... تازه نمیذاشتم بابام لب پنجره واسته زودی میرفتم و بهش میگفتم بابا علی جانم کنار پنجله نباش درما میکلی بیا ک...
13 آذر 1391

بازم مریضی ...

سلام دوستای گلم : الیسا جون ما چند روزیه که بد جوری مریضه و همش تب داره عزیز دل ما بد جوری سرما خورده ، این چند روز  حالمون گرفته البته خود ما هم بد جوری سرما خوردیم . وای که چه داروها و چه آمپولها که نثارمون نکردن ! ( دل سوخته که ندارن نامردا  زودی آمپول مینویسن ! ) به امید خدا بعد خوب شدن الیسا کوچولوی ما بازم میاییم... الانم که گل ما خواب نازه وقتی داروها رو میخوره از 24 ساعت بیشتر از 19 ساعت خوابه به امید هر چه زودتر خوب شدن دختر ما شب به همگی خوش  ...
7 آذر 1391
1